سیستم بهای تمامشده واقعی و جذبی یکی از موضوعات کلیدی در حوزه مدیریت و حسابداری است که تأثیر گستردهای بر اقتصاد و عملکرد سازمانها دارد. در سال 1403، تفاوتهای بین این دو رویکرد مهم برای تحلیل هزینهها و ارزیابی عملکرد شرکتها و سازمانها بحث بسیاری را در دنیای تجارت ایجاد کرده است. در این مطلب میتوانید به طور کامل با این دو سیستم و تفاوتهایشان آشنا شوید.
سیستم بهای تمامشده واقعی و جذبی چیست؟
در حسابداری، تعیین هزینههای تولید و محصول یکی از اصلیترین وظایف هر کسبوکار است. سیستمهای بهای تمامشده واقعی و جذبی دو روش پرکاربرد در این زمینه هستند که هر کدام ویژگیها، مزایا و معایب خاص خود را دارند. در این مطلب، به بررسی این دو سیستم و تفاوتهای آنها پرداخته میشود تا بتوانید درک بهتری از نحوه تعیین هزینهها در کسبوکار خود داشته باشید.
بهای تمامشده واقعی (Actual Costing)
سیستم بهای تمامشده واقعی یک روش محاسبه هزینه است که در آن هزینههای واقعی هر واحد محصول پس از تولید و بر اساس دادههای واقعی ثبت شده محاسبه میشود. این سیستم مبتنی بر هزینههای مستقیم و غیرمستقیم است که در طول فرآیند تولید رخ میدهد.
بهای تمامشده واقعی، ویژگیهای زیر را دارد:
- ثبت هزینهها پس از وقوع: در این روش، هزینهها پس از وقوع واقعی آنها ثبت و محاسبه میشود. به عبارت دیگر، هیچ گونه تخمینی برای هزینهها در نظر گرفته نمیشود.
- شامل هزینههای متغیر و ثابت: سیستم بهای تمامشده واقعی هم هزینههای ثابت و هم هزینههای متغیر را شامل میشود.
- نیاز به اطلاعات دقیق: به دلیل استفاده از دادههای واقعی، این روش نیازمند دقت بالا در جمعآوری اطلاعات است.
مزایای بهای تمامشده واقعی
محاسبه کردن بهای تمامشده واقعی با مزایای زیر همراه است:
- دقت بالا: چون این سیستم مبتنی بر دادههای واقعی است، دقت بالایی در محاسبه هزینهها دارد.
- ارزیابی دقیق عملکرد: با توجه به اینکه هزینهها دقیقاً مطابق با واقعیت ثبت میشوند، امکان ارزیابی دقیق عملکرد تولید و مدیریت منابع وجود دارد.
معایب بهای تمامشده واقعی
البته که در کنار مزایای بالا، بهای تمامشده واقعی معایب زیر را نیز دارد:
- پیچیدگی بالا در ثبت اطلاعات: نیاز به جمعآوری و ثبت دقیق دادهها میتواند زمانبر و پیچیده باشد.
- تأخیر در دسترسی به اطلاعات: چون هزینهها پس از وقوع ثبت میشوند، ممکن است تا زمان نهایی شدن اطلاعات، تأخیری در دسترسی به دادههای مالی ایجاد شود.
بهای تمامشده جذبی (Absorption Costing)
سیستم بهای تمامشده جذبی یک روش حسابداری است که در آن تمام هزینههای تولید، از جمله هزینههای مستقیم و غیرمستقیم (مانند هزینههای سربار)، به واحدهای تولیدی تخصیص داده میشود. این سیستم در تعیین قیمت فروش محصولات و تصمیمگیریهای مدیریتی کاربرد دارد.
در جهت محاسبه کردن بهای تمامشده جذبی، باید ویژگیهای زیر را در نظر گرفت:
- تخصیص تمام هزینهها به محصولات: در این روش، تمام هزینههای تولید به هر واحد محصول تخصیص داده میشود، خواه این هزینهها مستقیم باشند یا غیرمستقیم.
- سربار تولید به عنوان بخشی از هزینه: هزینههای سربار تولید نیز در قیمت تمامشده محصول لحاظ میشوند.
مزایای بهای تمامشده جذبی
بهای تمامشده جذبی مزایای زیر را دارد:
- تعیین دقیق قیمت فروش: با توجه به اینکه تمام هزینههای تولید در نظر گرفته میشود، قیمت فروش محصول به دقت بیشتری تعیین میشود.
- افزایش شفافیت در هزینهها: این روش باعث شفافیت بیشتری در هزینههای سربار و دیگر هزینههای غیرمستقیم میشود.
معایب بهای تمامشده جذبی
بهای تمامشده جذبی با معایبی نیز همراه است که در این قسمت مطالعه میکنید:
- ایجاد تأثیرات نادرست بر تصمیمگیری: چون هزینههای ثابت نیز به محصولات تخصیص داده میشود، ممکن است اطلاعات نادرستی برای تصمیمگیریهای مدیریتی فراهم کند.
- مشکل در مقایسه عملکرد: به دلیل اینکه تمام هزینهها به محصول تخصیص داده میشود، مقایسه عملکرد بین دورههای مختلف یا واحدهای مختلف تولید ممکن است مشکل باشد.
تفاوتهای اصلی بین بهای تمامشده واقعی و جذبی
هرچند هر دو سیستم برای محاسبه هزینههای تولید استفاده میشوند، اما تفاوتهای کلیدی بین آنها وجود دارد که باید در نظر گرفته شوند.
روش محاسبه هزینههای سیستم بهای تمامشده واقعی و جذبی
در سیستم بهای تمامشده واقعی، هزینهها بر اساس دادههای واقعی پس از وقوع محاسبه میشوند، در حالی که در سیستم بهای تمامشده جذبی، تمام هزینهها به واحدهای تولیدی تخصیص داده میشود، حتی اگر هزینهها مستقیماً مرتبط با تولید نباشند.
کاربرد سیستم بهای تمامشده واقعی و جذبی
سیستم بهای تمامشده واقعی برای ارزیابی دقیق هزینهها و عملکرد تولید مناسب است، در حالی که سیستم بهای تمامشده جذبی برای تعیین قیمت فروش محصولات و تصمیمگیریهای مدیریتی کاربرد بیشتری دارد.
پیچیدگی در دو سیستم
سیستم بهای تمامشده واقعی نیازمند جمعآوری و ثبت دقیق دادهها است که ممکن است زمانبر باشد. اما سیستم بهای تمامشده جذبی به دلیل تخصیص تمام هزینهها به محصولات، ممکن است اطلاعات نادرستی را برای تصمیمگیریهای مدیریتی فراهم کند.
نتیجهگیری
انتخاب بین سیستم بهای تمامشده واقعی و جذبی بستگی به نوع کسبوکار و نیازهای مدیریتی دارد. سیستم بهای تمامشده واقعی به دلیل دقت بالا و ارزیابی دقیق عملکرد تولید ممکن است برای برخی کسبوکارها مناسبتر باشد. در مقابل، سیستم بهای تمامشده جذبی با در نظر گرفتن تمام هزینهها، به تعیین دقیقتر قیمت فروش و تصمیمگیریهای مدیریتی کمک میکند. به هر حال، هر دو سیستم مزایا و معایب خاص خود را دارند و باید بر اساس نیازها و اهداف کسبوکار مورد استفاده قرار گیرند.
هم چنین بخوانید:تطابق هزینهها با درآمد؛ 5 نکته که باید بدانید!